هماکنون اندک زمانی را پشتسر گذاشتهایم و زمان آن فرا رسیده است، به این پرسش اساسی پاسخ دهیم که به راستی چگونه میتوان احتمال بروز چنین حوادثی را به صفر یا حداقل به کمترین میزان رساند؟
مهمترین پاسخ برای پرسش بالا در گرو «حرفهای شدن» گردشگری است.
حرفهای شدن گردشگری هم به جایگاه دستاندرکاران و شاغلان حوزه گردشگری برمیگردد و هم حوزه مسافران و گردشگران را دربرمیگیرد.
مفهوم حرفهای شدن گردشگری در میان دستاندرکاران و مجریان به این معناست که حوزه گردشگری باید از شغل تفننی و بدون چارچوب خارج شود و شکل یک شغل رسمی به خود بگیرد، به این معنا که اشتغال و کسب و کار و امرار معاش افراد از این راه تامین شود، در این صورت میتوان انتظار رخدادهای جدید در این حوزه را داشت.
هنگامی که از حرفهای شدن سخن میگوییم، به صورت طبیعی موضوع آموزش به یک بحث جدی تبدیل میشود.
زیرا تا قبل از این که یک رشته کاری تبدیل به شغل نشود، نمیتوان چالشها و نیازها و مقتضیات آن را شناخت و برای آن برنامهریزی کرد، در غیر این صورت امکان برنامهریزی آموزشی برای هیچ جمع متفرقی وجود ندارد؛ اما هنگامی که جمع مشخص و تشکلی وجود داشته باشد، میتوان برای آنها دوره آموزشی مدون و مشخص با در نظر گرفتن نیازهای آن طراحی کرد.
بعد دیگر و شاید هم مهمترین عامل بقای حرفهای شدن، نظارت است. حرفهای شدن دو رو دارد. یک روی نخست آن ارتقا است که از دل آموزش و توانمندسازی و حفظ حقوق اعضای آن صنف حاصل میشود و روی دیگر آن نظارت است. به عبارت بهتر بدوننظارت نمیتوان عوامل دیگر را نیز ارتقا بخشید.
همه این شواهد بیانگر آن است که بیش از هر چیز مشکل در حرفهای نبودن گردشگری است، در بسیاری مناطق در بهترین حالت افراد به عنوان یک شغل گذرا به آن نگاه میکنند که همین امر منشا بروز بسیاری از مشکلات است؛ حتی میتوان در برخی مناطق انتظار داشت که فعالیتها و خدمات گردشگری به عنوان یک حرفه فصلی مورد توجه قرار گیرد، اما این فصلی بودن نباید تمایزی با حرفهای بودن آن پیدا کند، زیرا هماکنون در بسیاری از نقاط کشور مانند مناطق جنوبی بیشترین میزان گردشگر در 6 ماهه دوم سال است که اتفاقاً در بعضی موارد میتواند به عنوان یک نقطه قوت مورد توجه قرار بگیرد، اما مهم آن است که این فصلی و مقطعی بودن نباید منافاتی با حرفهای شدن، ارائه آموزش، توانمندسازی شاغلان و نظارت بر آنها پیدا کند.
مریم چهاربالش